Monday, July 11, 2005

خیلی غریبم واسه تو که آشنامی

هروقت بهت گفتم دوست دارم محل نذاشتی و بحث و عوض کردی ...... ولی من از رو نرفتم غریبه !!! فکر می کردی اگه به احساسات ِ من بی محلی کنی منم دست برمیدارم ... فکر می کردی که حرفام فقط یک حوس ِ ... قکرمی کردی منم مثل ِ خیلیهای دیگه امروز عاشقم و فردا .... !!! هنوزم این فکرهارو میکنی و منم هنوز میگم دوست دارم .... هنوزم سعی داری که بی محلی کنی ولی فایده نداره عزیز !!! خیلی خوب میشناسمت و میدونم که هیچ وقت به تو نمیرسم هیچ وقت. ولی به یه رویا خوش خیالم ... اگه واقیت و از من گرفتی و نخواستی که با هم باشیم این و بدون که هرشب به عشق ِ دیدن ِ رویای ِ تو به خواب میرم و به یادت ثانیه هام و رنگی میکنم .... کاشکی باورم میکردی ... کاشکی سر ِ سوزنی به من علاقه داشتی ... کاشکی به من اجازه میدادی که از دروازه شهر ِ قلبت داخل شم تا سلطان ِ قلبت ِ بشم و با غرور همه احالی شهر و از اونجا بیرون کنم ..... چه میشه کرد !؟ نمیشه هرچه سعی میکنم نمیشه چون تو نمیذاری .... تنها آرزوم اینه که با هرکی هستی خوش باشی و خندون ... گفتنش خیلی سخت بود ولی اینقدر عاشقتم که فقط خوشحالیت و میخوام ...... و در پایان
میدونم که این وبلاگ رو میخونی ..... پس میخوام یک بار ِ دیگه بگم که عاشقتم و یک بار و برای همیشه بگم که : ... بعد از چهار سال با تو بودن و به یاد ِ تو بودن میخوام از زندگیت برم بیرون چون میدونم جارو تنگ کردم .... همیشه خوب باشی و موفق ...... با اشک خدا نگهدار .... خدا نگهدار ..... خدانگهدار..... خدانگهدار

1 comment:

Anonymous said...

vaaay che dardnak
omidvaram ghamhat zood jaye khodeshoon ro be shadi bedan