Monday, January 30, 2006

اشک شب

زیر شب گریه ابرا.... یکی مونده تک و تنها
اونکه از نسل ِ خزونه......یه ترانه ساز ِ رسوا
زخم ِ غم ترانه ها و....اشک ِ شب رو تن ِ شیشه
طفلکی حنجره ای که........بی تو میخونه همیشه
بی تو میخونه ز ِ پرواز.......از حصار ِ بازِِِ آواز
از همه ترانه هایی.....که به یادت شده آغاز
فکر ِ روزای بهاری.....که میگفتی موندگاری
که میگفتی با بهارو........با خزونم سازگاری
فصل ِ بارونی رسیده......آخرین پرده خورشید
آخرین شبی که مهتاب....توی آسمون درخشید
رفتی و بعد تو انگار.....دیگه هیچ ستاره ای نیست
دیگه هیچ بهار ِ سبزی....ختم ِ عمر ِ این خزون نیست
بی تو این ترانه ها رو......واسه کوچه ها میخونم
میدونم برنمیگردی........اما منتظر میمونم
رضا میرفخرایی

Saturday, January 14, 2006

ترانه باران

سلام .... هميشه وقتي به اينجا سر ميزنين انتظار ِ خوندن ِ شعر يا متن ِ جديديو از من دارين ... ولي اينبار يكمي متفاوت كار كردم و ترانه باران از مجدالدين ميرفخرايي ( گلچين گيلاني ) براي شما دوستان دكلمه كردم ... و لازم به ذكر هست كه با افتخار اعلام كنم شاعر ِ اين ترانه عموي پدر ِمن هستند .... اميدوارم كه خوشتون بياد
براي گوش كردن اينجا را كليك كنيد ( يكمي طول ميكشه )لطفا راست كليك كنيد و بعد بر روي سيستم ِ خود ذخيره كنيد .. شادو برقرار باشين

Sunday, January 08, 2006

اگر چه صد ساله مرده ام به گور ِخود خواهم ایستاد

اینجا که من زندگی میکنم جا کمست و نفس ها تنگ .... بغض گلویم را میفشارد و غرور گریه را بر دیدگانم حرام میکند. اینجا هر دم کسی می آید ولی به قیمت ِ رفتن ِ کسی دگر... اینجا قیمت ِ همه چیز گران است جز قیمت ِ جان ِ من و تو . .اينجا زمين است... نمیدانم که چگونه درد ِ درونم را بازگو کنم ... دردی که از رفتن عزیزی خبر میدهد ... نازنین بانوی ترانه ایران زمین . سرزمینش را به قصد سرای باقی ترک گفت و بار ِ دگرغم من و تو و ما را در جریان ِ تند و بی قرار ِ روزگار بي يار و تنها رها کرد . بی شک یاد و خاطره نازنین بانوی شعر سیمین ِ بهبهانی بر پهنه خاطر ِ ما سبز خواهد ماند ... بهار ِ یادگارش همواره بی خزان باد
رضا میرفخرایی
زمستان بی قراری های سرزمین سرما