Monday, July 04, 2005

منُ پنجره

منُ پنجره
وقتی که تنگ غروب بارون به شيشه ميزنه!
همه غصه های دنيا توی سينه منه!
توی قطره های بارون، ميشکنه بغض صدام!
ديگه غير از يه دونه پنجره هيچی نميخوام!
پشت اين پنجره ميشينمُ آواز ميخونم!
خودمُ تنها ترين آدم دنيا ميدونم!

دنبال يه چيز ميگردم که نميدونم چيه!
يه نفر تو قلبمه که من نميدونم کيه!
يه نفر که نيمه ی گمشده ی ترانه هاست!
تکيه گاه خوب گريه های تلخ ُ بی صداست!

پشت اين پنجره تنها تو غروبا ميشينم!
خودمُ گُم ميکنم اونو تو آينه ميبينم!
گاهی وقتا پا ميذاره توی رويا های من!
ميبينم که لحظه هام نابُ تماشايی شدن!
اما اين فقط يه خوابه، خواب پشت پنجره!
وقت بيداری بازم غم ميشينه تو حنجره!

دنبال يه چيز ميگردم که نميدونم چيه!
يه نفر تو قلبمه که من نميدونم کيه!
يه نفر که نيمه ی گمشده ی ترانه هاست!
تکيه گاه خوب گريه های تلخ ُ بی صداست!
..............................................................
این ترانه توسط یغما گلرویی سروده شده .....و سیاوش میخواند

No comments: