Thursday, August 18, 2011

صندلی چوبی

ببین یه پنجره اینجاست ..... هنوزم بازه آغوشش
هنوزم باد تابستون ... صداش میپیچه تو گوشش
هنوزم خواب میبینه .... لب طاقچش یه گلدونه
شبا با ساز جیرجیرک ... براش لالایی میخونه
همیشه رو لب طاقش .... دو تا گنجشک میشینن
تموم دشت سر سبز و .... از اینجا خوب میبینن
نگاه شیشه رنگیش و .... کسی با سنگ نشکسته
یکی پیدا شده انگار ... به این نقاشی دل بسته
یه دونه صندلی چوبی .... یه قلبی که پر درده
یه دونه پنجره اینجاست .... که تنهاییم و پر کرده

رضا میرفخرایی
Dec.22.2010

برای شیشه باران زده اتاقم در لس آنجلس