Sunday, October 18, 2009

دموکراسی

صف ِ تاریک ِ باروته ... جلو مشت ِ گره کرده
همه گوشا کرن انگار .. هوای قصه تب کرده
یکی داغه مث ِ آتیش ... یکی از گوله میسوزه
لبای سرد ِآزادی .. لبای مرگ و میبوسه


دموکراسی ینی(یعنی ) وقتی ... که دستات غرق ِ خون میشه
ینی وقتی جلو چشمات ..صدایی سرنگون میشه
دموکراسی ینی وقتی .. به گردن یوغ و زنجیره
یکی با تیری از غیب و ... یکی از غصه میمیره


رفیق ِ آخر ِ مظلوم ... همیشه چوبۀ داره
جواب ِ داد ِ آزادی ... صدای تلخ ِ رگباره
رو کف پوش ِ خیابونا ... صدای سرخ ِ خون جاری
همه خستن از اجرای .. دموکراسی ِ اجباری


دموکراسی ینی وقتی... که اعدام جزو ِ قانونه
صدای حق و آزادی ... به پشت ِ میله میمونه
دموکراسی ینی وقتی....که دیدن هم حروم میشه
ینی وقتی شنیدن هم .. به نرخ ِ جون تموم میشه
 
رضا میرفخرایی
Oct.17.2009

Monday, February 16, 2009

سفر

سلام به همه شما دوستان
دوباره با یکی دیگه از ترانه هام اومدم. این تراه ای که براتون مینویسم قرار بود به همراه چند ترانه دیگه توسط استاد سیاوش قمیشی اجرا بشه و در یکی از آلبوم های آینده ایشون گنجانده بشه. ترانه ها ساخته شدن استاد هم اجراشون کردن اما بنا به دلایلی از استفاده از ترانه ها منصرف شدن . اما ایشون پای ترانه ها رو خودشون در دفترم امضا کردن که همین برام کافی بود . اسم این ترانه سفر هست و شدیدا صدا و هنر استاد قمیشی رو کم داره
دیگه پشتِ پنجره گریه نکن .... انتظار یه حسِ پوچه خوبِ من
همه آدما یه روز میرن سفر .... همه دل میدن به کوچه خوبِ من
دیگه پشت پنجره گریه نکن ... باید از اینجا تو هم یه روز بری
بری و پشتِ سرت غصه هات و ... تُو دلِ خونه یه روز جا بذاری
آخرش وقتی یه روز رفتی سفر ... وقتی رفتی تو از اینجا بی خبر
یکی دیگه پشتِ شیشه میشینه ... منتظر میمونه با چشمای تر
اما افسوس نه نگاهِ پنجره .... نه دیگه اشکای سرد و شیشه ای
تو رو از جاده ها پس نمیگیرن ... آخه تا همیشه تو مسافری
دیگه پشتِ پنجره گریه نکن ... همه آدما یه روز میرن سفر
همه اونا که پر از خاطره ان ... میذارن میرن یه روزی بی خبر
رضا میرفخرایی
April. 9/2008
منتظر نظرهاتون هستم