سلام... بعد از چند قرن... خوبید؟ منم بدنیستم، شکر
مدتها بود که تُو فکر بودم مطلبی جدید بنویسم .. چند روز پیش چیزکی نوشتم به نام آفتاب.. با کارهای قبل فرق داره . امیدوارم دوست داشته باشین
کوله بارم پر دردمدتها بود که تُو فکر بودم مطلبی جدید بنویسم .. چند روز پیش چیزکی نوشتم به نام آفتاب.. با کارهای قبل فرق داره . امیدوارم دوست داشته باشین
گل آفتاب نیازی در دست
گلکم پژمده
خواب بد دیده دیشب شاید
که سحر بی رخ نور
و چه کابوس بدی خواهد شد
باز فردا شود و
از پس ابر نیایی هرگز
کوله بارم پر درد
دلم از فرط تپیدن خسته
گلکم بشکسته
ساقه اش خرد تر از فگر من است
ریشه اش در دل خاکی کز آن دور شدم جا مانده
و هنوز در پی تو
پشت هر ابر سیاه ، پس هر کوه بلند
سرکی میکشم و
باز دنبال توام
کوله بارم پر از خاطرهای شهریست
که فراموش تو شد
رضا میرفخرایی
به تاریخ فراموشی
5 comments:
سلام رضا جان بسيار زيبا بود ميدونم سرت شلوغه كه دير به دير آپ ميكني ولي ارزشمندن هر وقت كه ميذاري
خسه نباشی رضا جان
رضای عزیز من تازه با وبلاگت آشنا شدم مسعود هستم زیاد مزاحمت میشم تو مسنجر!!
آقا واقعا تبریک میگم واسه ی این وبلاگت عالیه.
برقرار و سبز باشی.
salam,ziba & motafavet bood...update mikonid ye etelaa bedid lotfan,offlinei,commenti,...khoshhal misham.manam beroozam khoshhal misham sar bezanid.
shad bashid.
سلام
عالی بود ممنون
Post a Comment